دربهای بهشت و جهنم و اعجاز
خداوند متعال تعداد درب های بهشت را در قرآن کریم هشت درب ذکر کرده؛ همانطورکه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله در حدیث متواتری فرموده فِی الْجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ فِیهَا بَابٌ یُسَمَّى الرَّیَّانَ لا یَدْخُلُهُ إِلا الصَّائِمُونَ در بهشت هشت درب موجود است که یکی از آنها ریان نامیده می شود و غیر از روزه داران کسی از آن درب وارد نمی شود (به روایت بخاری و مسلم) از سوی دیگر خداوند متعال تعداد درب های جهنم را هفت درب ذکر کرده و در آیه ی 43و44 حجر می فرماید لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ برای آن (دوزخ) هفت درب است؛ (و) برای هر دربی گروه معینی تقسیم شده اند. با این حساب مجموع درب های بهشت و جهنم برابر 15= 7+8 می شود. (امام باقر ع ) حال اگر کلمه ی (ابواب) را در قرآن کریم شمارش نماییم، در کمال تعجب میبینیم که بتعداد دربهای بهشت و جهنم یعنی 15 بار تکرار شده ! آیا این برابری عددی می تواند تصادفی و اتفاقی باشد یا اینکه دلیل محکمی است بر حقانیت کتاب خداوند بلند مرتبه و صدق کلام مبارک او ؟!...
اصولاً دربهاى بهشت، همانند دربهاى دنیا که در مدخل باغ ها و قصرها و خانه ها مى گذارند، نیست. بلکه، این درب ها اشاره به اعمال و کارهائى است که سبب ورود به بهشت مى شوند، و لذا، در پاره اى از اخبار مى خوانیم بهشت درب هائى به نام هاى مختلف دارد، از جمله: دربى دارد که به عنوان باب المجاهدین! مجاهدان، مسلح به همان سلاحى که با آن جهاد کرده اند از آن درب وارد بهشت مى شوند، و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند»!
فردوس برترین جاى بهشت است و در آیات قرآن آمده که فردوس منزلگاه افراد با ایمان و صاحبان اعمال صالح است ممکن است در اینجا این سۆال پیش آید که اگر چنین است، مناطق دیگر بهشت نباید ساکنانى داشته باشد; چرا که غیر مۆمن را در بهشت راهى نیست
منظور از جنّة المأوى چیست؟ جَنَّةُ الْمَأْوى بهشتى است که محل سکونت است، بعضى آنرا همان بهشت جاویدان جَنَّةُ الْخُلْدِ مى دانند، که در انتظار تمام اهل ایمان و پرهیزگاران است، و محل آن را در آسمان، و آیه 19 «سجده» را شاهد بر آن مى گیرند فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ براى مۆمنان صالح العمل باغ هاى بهشت است که در آن ساکن مى شوند، و این وسیله پذیرائى از آنهاست در مقابل اعمالى که انجام مى دادند. چرا که این آیه به قرینه آیه بعد از آن، مسلماً از بهشت جاویدان سخن مى گوید. ولى از آنجا که در جاى دیگر مى خوانیم: وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ براى رفتن به سوى مغفرت پروردگار و بهشتى که وسعت آن آسمان ها و زمین است، بر یکدیگر پیشى گیرید (آل عمران133) بعضى، این معنى را بعید شمرده اند; زیرا ظاهر آیه مورد بحث، نشان مى دهد که«جَنَّةُ الْمَأْوى» در آسمان، و غیر از بهشت جاویدان است که وسعتش به اندازه تمام آسمان ها و زمین مى باشد. لذا گاهى آن را به جایگاه ویژه اى از بهشت تفسیر کرده اند که در کنار سدرة المنتهى، و محل خاصان و مخلصان است. و گاه گفته اند به معنى بهشت برزخى است که ارواح شهداء و مۆمنان، موقتاً به آنجا مى روند. تفسیر اخیر، از همه مناسب تر به نظر مى رسد، و از امورى که به روشنى بر آن گواهى مى دهد، این است که در بسیارى از روایات معراج آمده است که، پیغمبر(ص) عده اى را در این بهشت، متنعم دید، در حالى که مى دانیم هیچ کس در بهشت جاویدان قبل از روز قیامت وارد نمى شود زیرا آیات قرآن به خوبى دلالت دارد که پرهیزگاران در قیامت، بعد از محاسبه، وارد بهشت مى شوند، نه بلافاصله بعد از مرگ، و ارواح شهداء نیز در بهشت برزخى قرار دارند; زیرا آنها نیز قبل از قیام قیامت وارد بهشت جاویدان نمى شوند.( تفسیر نمونه،ج 22ص507)
فردوس برترین منزلگاه بهشتیان! فردوس برترین جاى بهشت است آیه 108 «کهف» که خداوند مى فرماید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغ هاى فردوس منزلگاهشان است إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاًبه هر فردى که ایمان و عمل صالح دارد، اشاره نمى کند، بلکه، درجه والائى از نظر ایمان و عمل صالح را معیار براى دخول در فردوس قرار داده، هر چند ظاهر آیه مطلق است، اما توجه به مفهوم کلمه «فردوس» آن را مقید مى کند. لذا، در سوره «مۆمنون» که صفات وارثان فردوس را بیان مى کند، حدّ اعلائى از صفات مۆمنان را ذکر کرده که در همه افراد وجود ندارد، و این خود قرینه اى است بر این که: ساکنان فردوس باید داراى صفات ممتازى علاوه بر ایمان و عمل صالح باشند. و نیز به همین دلیل، در حدیثى از پیامبر(ص) مى خوانیم که مى فرماید: هر وقت از خدا تقاضاى بهشت را مى کنید مخصوصاً تقاضاى فردوس کنید که جامع ترین و کامل ترین منزلگاه هاى بهشت است.
اشاره به این که: همت افراد با ایمان، باید در همه چیز و در همه حال، عالى باشد، حتى در تمناى بهشت به مراحل پائین تر قناعت نکند، هر چند مراحل پائین تر هم غرق نعمت است. بدیهى است کسى که، چنین تقاضائى از خدا مى کند، لابد، باید خود را براى رسیدن به چنین مقامى آماده کند، لابد باید حداکثر تلاش و کوشش را براى کسب برترین صفات انسانى و انجام صالح ترین اعمال به خرج دهد. بنابراین، آنها که مى گویند: خدا کند ما به بهشت راه یابیم، هر چند در پائین ترین مراحل آن باشیم، افرادى هستند که از همت والاى مۆمنان راستین بهره کافى ندارند.( تفسیر نمونه ج12 ص614)
اوصاف بهشتیان
انس می گوید: روزی در محضر رسول اکرم (ص) نشسته بودیم، حضرت به طرفی اشاره کرد و فرمود: بزودی مردی از این راه می آید که اهل بهشت است. طولی نکشید که پیرمردی از آن راه رسید در حالی که آب وضوی خویش را با دست راست خشک می کرد و به انگشت دست چپش نعلین خویش را آویخته بود. پیش آمد و سلام کرد. فردای آن روز و همچنین پس فردا، پیامبر اعظم (ص) همان جمله را تکرار کرد و همان پیرمرد از راه رسید.
عبدالله بن عمروبن عاص که هر سه روز در مجلس حضور داشت و سخن نبی گرامی را شنیده بود، تصمیم گرفت با وی تماس بگیرد و از عبادات و اعمال خیرش آگاه گردد و بداند چه چیز او را بهشتی ساخته و باعث رفعت معنویش شده است. بدین لحاظ از پی او راه افتاد و به او گفت: من از پدرم قهر کرده ام و قسم یاد نموده ام که سه شبانه روز به ملاقاتش نروم، اگر موافقت می کنی به منزل شما بیایم و این مدت را نزد تو بگذرانم.پیرمرد قبول کرد. پسر عمروبن عاص به خانه او رفت و هر شب در آنجا بود.
عبدالله می گوید: در این سه شب ندیدم که پیرمرد برای عبادت برخیزد و اعمال مخصوص انجام دهد. فقط موقعی که در بستر پهلو به پهلو می شد، ذکر خدا می گفت. او تمام شب را می آرمید و چون فجر طلوع می کرد برای نماز صبح برمی خاست، اما در طول این مدت از او درباره کسی جز خیر و خوبی سخنی نشنیدم. سه شبانه روز منقضی شد و اعمال پیرمرد آنقدر در نظرم ناچیز آمد که می رفت تحقیرش نمایم ولی خود را نگاه داشتم. موقع خداحافظی به او گفتم که بین من و پدرم تیرگی و کدورتی پدید نیامده بود، برای این نزد تو آمدم که سه روز متوالی از پیامبر اعظم(ص) درباره ات چنین و چنان شنیده بودم، خواستم تو را بشناسم و از عبادات و اعمالت آگاه گردم.
اکنون متوجه شدم عمل بسیاری نداری. نمی دانم چه چیزی مقام تو را آنقدر بالا برده که پیامبر گرامی (ص) درباره ات سخنانی آنچنان گفته است. پیرمرد پاسخ داد جز آنچه از من دیدی عملی ندارم. سپس عمروبن عاص از وی جدا شد و چند قدمی بیشتر نرفته بود که پیرمرد او را صدا زد و گفت: اعمال ظاهر من همان بود که دیدی اما در دلم نسبت به هیچ مسلمانی کینه و بدخواهی نیست و هرگز به کسی که خداوند به او نعمتی عطا نموده است حسد نبرده ام. در اینجا عمروبن عاص گفت: همین حسن نیت و خیرخواهی است که تو را مشمول عنایات و الطاف الهی ساخته و ما نمی توانیم این چنین پاکدل و دگردوست باشیم. - مجموعه ورام ج1، ص126
اشتیاق بهشت به بنده صالح
درجه ای مقبول و مورد پذیرش یک وقت انسان به لطف و کرم و عنایت الهی به بهشت می رود، حرف دیگر است؛ یک وقت بهشت به استقبال آدم می آید. ما را برای این خلق نکردند که برویم بهشت؛ ما را برای این خلق کردند که بهشت به استقبال ما بیاید ! بقیه دیگر تعارف است. و ما می توانیم به جائی برسیم که انّ الجنّه تشتاق لی کذا و کذا (2). اینهائی که مورد اشتیاق بهشتند؛ اینها نه امام بودند، نه پیغمبر ! امام و پیغمبر بهشت آفرینند. بهشت چیز دیگری است، امام چیز دیگری است. امّا اینکه گفته شد : بهشت مشتاق سلمان و اباذر است؛ اباذر و سلمان نه پیغمبر بودند، نه امام ! این راه، رفتنی است. پس اگر کسی را با شفاعت و توسل و امثال ذلک به بهشت ببرند، این خیلی هنر نیست !!