تفکیک نیکوکاران و بدکاران در صحنه قیامت
در مورد اینکه خوبان و بدکاران چگونه از هم مشخّص میشوند، قرآن کریم میفرماید: مجرمان از چهرههایشان شناخته مىشوند. «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ»[6] در روایات نیز آمده است که امیرالمۆمنین با سعه وجودی خود، به صف محشر میآیند و شیعه را از غیر شیعه تمیز میدهند... صورتهای شیعیان سفید و درخشنده است و ملائکه احترام خاصّی برای ایشان قائل هستند. امیرالمۆمنین شیعیان را زیر لوای حمد و در کنار حوض کوثر میبرند. حوض کوثر، حقیقت حضرت زهرا«س» است و امیرالمۆمنین ساقی آن است. شیعیان به دست مبارک آن حضرت از آب کوثر سیراب میشوند. انسانها با اعمال و رفتار خود، مانند نماز، روزه، صدقات، نیکی به مردم، انجام امور خیر، خدمت به خلق، رابطه مداوم و توجّه همیشگی به خداوند و ... میتوانند بهشت را برای خود فراهم آورند که در سایه شفاعت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به آن دست یابند، یا با ظلم و ستم و ترک اوامر الهی و ... جهنّمی را برای خود بسازند که شنیدن سختی و عذاب آن نیز انسان را دچار ترس و وحشت میکند
قیامت با تمام سختیهایش، برای چنین انسانی به مثابه یک لحظه گذراست و پس از آن، با جواز امیرالمۆمنین و پشت سر ایشان با یک چشم بر هم زدن، به بهشت وارد میشود.[7] همانگونه که نیکوکاران و شیعیان امیرالمۆمنین با درخشندگی چهرههایشان شناخته می شوند، بدکاران و منکران ولایت نیز با چهرههایشان شناخته میشوند. چنانکه قرآن کریم، سیمای مجرمان را نشانگر بدی و زشتی آنان میداند. در حقیقت وقتی در پیشانی کسی مُهر و نشان ولایت نباشد، اهل جهنّم خواهد بود: «نَحْنُ نُوقَفُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ یَنْصُرُنَا عَرَفْنَاهُ بِسِیمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا عَرَفْنَاهُ بِسِیمَاهُ فَأَدْخَلْنَاهُ النَّار»[8]
قرآن شربف در مورد بدکاران میفرماید: موهای سر و پاهایشان را میگیرند و آنها را به جهنّم پرتاب میکنند: «فَیُۆْخَذُ بِالنَّواصی وَ الْأَقْدامِ»بدکاران باید در آتش جهنّمی که خود تهیه کردهاند، بسوزند و چارهای جز سوختن ندارند. به راستی که عذاب جهنّم دشوار است و یک لحظه از آن، به اندازه هزاران سال سختی و رنج به همراه دارد. زمینهسازی شفاعت در دنیا خوشا به حال کسانی که در طول شبانه روز، مرتّباً به یاد قیامت و معاد هستند و با اصلاح کارها و امور روزمرّه، خود را برای آن شرایط دشوار و سخت آماده میکنند. اگر کسی در دنیا با اعتقاد کامل، به اصلاح امور دنیا و آخرت بپردازد و خود را در مسیر ولایت امیرالمۆمنین«س» و حضرات معصومین«س» قرار دهد، در آن روز سخت، با شفاعت اهل بیت«س» نجات خواهد یافت، ولی اگر کسی خود را در مسیر آنان قرار ندهد، چگونه انتظار دارد در روز محشر، در مسیر شفاعت ایشان واقع شود؟ پربار کردن نعمتهای بهشتی یا برافروختن آتش جهنّم، به دست خود انسان و در دنیاست. انسانها با اعمال و رفتار خود، مانند نماز، روزه، صدقات، نیکی به مردم، انجام امور خیر، خدمت به خلق، رابطه مداوم و توجّه همیشگی به خداوند و ... میتوانند بهشت را برای خود فراهم آورند که در سایه شفاعت اهل بیت«س» به آن دست یابند، یا با ظلم و ستم و ترک اوامر الهی و ... جهنّمی را برای خود بسازند که شنیدن سختی و عذاب آن نیز انسان را دچار ترس و وحشت میکند.
پینوشتها : 1.مطففین / 5-1 2. غافر / 16 3. زمر / 68 4. یس / 81 5. قیامت / 4 6. الرحمن / 41 7. ر.ک: الغدیر، ج 2، صص 460-453 8. شواهد التنزیل، ج 1، ص 263
(نفس، قلب ، روح)
دنیا ابزاری است که باید از آن درست استفاده کرد تا کامل شد و با قلبی سلیم به آخرت رفت. علی ع در نهجالبلاغه میفرماید: «یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم، وهم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم- زاهدان درحالی که نظارهگر وضع اهل این جهاناند که چگونه مرگ تن خود را بزرگ میشمرند. خود بیش از هرچیز بزرگ شمار مرگ قلبهای زندگی خویشاند.» یعنی میشود انسانهایی از نظر جسمانی زنده باشند و وقتی بپرسی در چه حالی، میگوید خیلی خوبم، جسمی سالم و در دنیا گرفتاری مادی و ... ندارم، غذا و خواب، آسایش بدنی همه خوب است اما از دید علی علیه السلام همین انسان ممکن است از نظر قلب، مرده باشد. دلمردگانی هستند که با جسم زنده در این حیات مادی حرکت میکنند.
نهجالبلاغه حکمت 381 فیض الاسلام: «الا و ان من البلاء الفاقه، و اشد من الفاقه مرض البدن وا شد من مرض البدن مرض القلب. بدانید که فقر و تنگدستی نوعی بلاست اما سختتر از تنگدستی بیماری تن است و سختتر از بیماری تن ، بیماری قلب و نیز بدانید که گشایش مادی نوعی نعمت است و برتر از ثروت مادی، تندرستی و برتر از تندرستی، تقوای قلب است.»
پس بایستی بیش از سلامتی جسم به سلامتی قلب، روح و نفس توجه داشت که آنطرف، جسم سالم نقشی ندارد بلکه قلب سلیم و سالم به کار میآید. البته نه اینکه من به سلامتی جسم نباید توجه کنم، باید توجه کنم ولی سلامتی روح از اهمیت بیشتری برخوردار است که ما آن را فراموش کردهایم که اصلا یک چنین نعمتی هم خداوند به ما ارزانی داشته که عظیمترین سرمایه ماست و ما آن را فراموش کردهایم. مولا علی ع میفرماید: من در تعجبم که مردم به دنبال گم گشتههای خود هستند (اگر مالی، چیزی و وسیلهای ... گم شده باشد.) ولی در فکر خودشان نیستند، خودشان (نفس، قلب ، روح) گم شدهاند.
آنها که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند کسانی بودند که جسمی سالم و قلبی بیمار داشتند، نه تنها بیمار بلکه یادشان رفته بود که قلبی هم دارند، چرا که پردهای از ظلمت و تاریکی به واسطه آلودگی و بخصوص خوردن لقمه حرام، جلوی چشمان آنها را گرفته بود. امام در جواب خواهرش زینب س که پرسید آیا مگر اینها شما را نمیشناسند؟ امام میفرماید چرا: ولی شکمهایشان پر از لقمه حرام است. علی ع در غررالحکم میفرماید: «حسن الخلق للبدن و حسن الخلق لنفس» و وقتی از امام سئوال میشود حالتان چطور است؟ امام سراغ بدن نمیرود بلکه سراغ نفس و حالات آن میرود. قرآن هم میفرماید « و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها
تابلوی زیبای بهشت در نهج البلاغه
انسان گمان می کند عالم آخرت همانند عالم دنیاست که بعد از مدتی نعمت ها، آسایش و راحتی و یا رنج ها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان نوعی عادت می شود و دیگر نعمت ها لذت آوری و رنج ها دردآوری خود را تا اندازه ای از دست می دهند، در حالی که هرگز چنین نیست.
امام علی علیه السلام د رتوصیه نعمت های بهشتی می فرماید: پس اگر با دیده دل به آنچه از بهشت براى تو وصف شده است، نگاهت را بدوزى، جان تو از آنچه از دنیا همچون شهوت ها و خوشى ها و زیورها و منظره هاى دل انگیز و زیباى آن که براى تو آفریده شده اندیشیدن در آن میوه هایى که بدون زحمت چیده شده و به آن گونه که چیننده بخواهد، حاضر مى شود و براى ساکنان آن در گرداگرد کاخ هاى آن، عسل هاى صاف و خالص و شراب هاى تصفیه شده به چرخش در مى آید. اهل بهشت گروهى هستند که همواره بزرگوارى شامل آنان شده تا اینکه به سراى آرامش بهشت جاوید رسیده و از نقل مکان ها و سفرها آسوده گردند. پس اى شنونده! اگر دل خود را از هر چیزى بازداشته و به رسیدن به آن منظره هاى شگفت انگیز مشغول گردانى، جان تو در اشتیاق بهشت پرواز نموده و براى تعجیل در رسیدن به آن، مجلس سخنرانى مرا رها نموده و همسایگى به گور خوابیدگان را برخواهى گزید. خداوند ما و شما را از کسانى قرار بدهد که با رحمت خداوند و با تمام وجود براى رسیدن به جایگاه نیکان، تلاش مى نمایند».(1) امام علیه السلام در سخن دیگری از نعمت های بهشتی این گونه سخن می گوید: پس آنان که پیرو و مطیع خداوند هستند، خداوند به آنان پاداش همجوارى با خود را بخشیده و در سراى خود آنان را زندگانى جاوید داده است. آن جایى که وارد شوندگان آن، بیرون نیایند و حال آنان دگرگون نشود، ترس ها به آنان روى نیاورد و بیمارى ها به آنان نرسد و به خطرها گرفتار نگردند و سفرها آنان را به رنج نیندازد (2)
در سخن دیگری از حضرت، نعمت های بهشتی این گونه توصیف شده است: و هیچ نیکى بهتر از نیکى دیگر نیست، جز پاداش خداوند و هر چیزى از نعمت هاى دنیا شنیدنش بزرگتر، مهم تر و با عظمت تر از دیدن آن و هر چیزى از آخرت، دیدن آن، بزرگتر از شنیدنش است. نعمت هاى دنیا وصفشان بهتر از دیدنشان، ولى نعمت هاى آخرت دیدنشان بهتر از وصفشان است؛ پس هم اکنون که در دنیا زندگى مى کنید و شما را یاراى دیدن نعمت هاى آخرت نیست، به شنیدن نعمت هاى آخرت به جاى دیدن نعمت هاى آن و نیز به خبرهاى غیبى از جهان رستاخیز به جاى دیدن آنچه که اکنون از دیدگان شما پنهان است، بسنده کنید و بدانید آنچه از دنیا کاهش یافته و بر آخرت افزوده گردد، بهتر است از آنچه که از آخرت کاهش یافته و بر دنیا افزوده گردد.(3) بهشت داراى درجه ها و رتبه هایى است که برخى بر برخى دیگر برترى دارد و داراى جایگاه هایى است که از یکدیگر متمایزند.(4)اهل بهشت همه در یک پایه نیستند؛ بلکه بر اساس اعتقاد و عمل و فکر، داراى پایه ها و مراتب و درجات گوناگون مى شوند، گروهى در بالاترین رتبه هاى بهشت و گروهى دیگر در پایین ترین رتبه هاى آن، و گروهى نیز در میانه این دو دسته قرار دارند و این گروه نیز خود داراى درجات گوناگون مى باشند: ؛ پس به راستى که پیکار در راه خدا، دروازه اى از دروازه هاى بهشت است که خداوند آن را براى دوستان مخصوص خود گشوده است.(5) پی نوشت ها : 1- نهج البلاغه، خطبه 165. 2-همان، خطبه 109. 3-همان؛ خطبه 114. 4- همان، خطبه 85. 5- همان، خطبه 27.
درجات بهشتیان و درکات دوزخیان
برای بهشت و دوزخ درجات و درکاتی است که دانستن آن وضعیت انسان را در ابدیت ترسیم می کند.اگر ما این وضعیت ابدی خودمان را بدانیم می توانیم بهتر از اینی عمل کنیم که اکنون انجام می دهیم. موعظه و یادآوری دایم این مطالب می تواند به عنوان عامل تشویقی و بازدارنده، عمل کند.
درجات بهشت
برای بهشت هشت درجه گفته اند که می توان برخی از درجات آن را از قرآن به دست آورد.در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
1. بهشت ابتدایی و پیش غذای آن: خداوند در آیاتی از جمله آیه 107 سوره کهف از بهشتی سخن می گوید که انسان ها وقتی در آن وارد می شوند با پیش غذایی پذیرایی می شوند. اصولا عرب عادت داشت وقتی مهمانی می آمد به سرعت چیزی را فراهم کرده و غذایی را بر سفره می نهادند و یک پذیرایی ابتدایی از داشته ها انجام می دادند و پس از آن در اندیشه تدارک برای پذیرایی می شدند. این سفره ابتدایی مائده نبود بلکه یک پیش غذا بود. خداوند در باره این پیش غذای بهشتیان می فرماید: جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً؛ بهشت های فردوس، پیش غذای بهشتیان است. البته از آنجایی که بهشتیان یا اصحاب یمین هستند یا مقربان، نوع پیش غذای آنان متفاوت است. از این رو در آیات پایانی سوره واقعه از جنت نعیم به عنوان پیش پذیرایی آنان یاد می شود.
2. بهشت روح و ریحان: مرتبه دیگر بهشت، روح و ریحان است که برای مقربان فراهم آمده است. یعنی خود اهل بهشت روح و ریحان می شوند. چنانکه اهل دوزخ هیزم و سنگ آتش زنه و سوخت دوزخ می شوند(بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6؛ جن، آیه 15)
3. بهشت رضوان: بهشت رضوان از دیگر مراتب و درجات بهشت است که خداوند در آیه 15آل عمران به آن اشاره کرده است. در این بهشت، رضایت کامل بنده فراهم می آید و از خداوند به طور مستقیم بهره مند می شود.
4. بهشت ذات: خداوند در آیات آخر سوره فجر به این درجه از درجات بهشتی اشاره کرده است: فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی. پیامبر(ص) درباره امیرمومنان علی(ع) فرموده است: أنا مدینة الحکمة و هی الجَنّة و أنت یا علیّ بابها؛ من شهر حکمت هستم و آن شهر همان بهشت است و تو یا علی باب آن بهشت هستی.(نگاه کنید: امالی شیخ صدوق ؛ امالی شیخ طوسی) پس آن حضرت(ص) خودش بهشت است. یعنی بهشت دیگر بیرون او نیست بلکه او خودش بهشت است؛ چرا که مطلق رحمت الهی است. این بهشت همه چیز دارد؛ یعنی از نظر مادی و معنوی چیزی کم ندارد.
درکات دوزخ
همان طوری که بهشت درجات دارد و آن را هشت بهشت گفته اند، دوزخ نیز درکاتی دارد که مراتب آن را هفت گفتهاند. برخی از درکات دوزخ عبارتند از:
1. پیش غذا در دوزخ: خداوند در آیاتی از جمله 102 سوره کهف از پیش پذیرایی سخن می گوید که برای دوزخیان با عنوان « نزل» تعبیر کرده است. خداوند می فرماید: إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ؛ برای کافران جهنم را به عنوان پیش غذا فراهم آورده ایم. پس خود جهنم پیش غذا برای آنان است؛ زیرا نزل به نخستین پذیرایی گفته می شود که از مهمان به عمل می آید، یعنی همین که وارد شد و نزول یافت سفره ای پهن می شود و از او پذیرایی می شود. البته بر اساس آیات 107 سوره کهف و 198 سوره آل عمران، از اهل بهشت نیز با «پیش غذا» پذیرایی می شوند.
2. آتش و عذاب جسمانی ظاهری: این که پوست اهل دوزخ به آتش بسوزد. این آتش بیرونی است و با ظاهر بیرونی بدن کار دارد. خداوند می فرماید: کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا؛ هر زمانی پوست ایشان نضج بگیرد و از میان برود پوستی دیگر جایگزین می کنیم.(نساء56)
3. عذاب و آتش درونی و باطنی: این که آتش در درون شعله می کشد. خداوند می فرماید:نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ؛ آتش افروخته شده خداوند که در قلب ها شعله می کشد و فروزان است.(همزه، آیات 6 و 7)
4. دوزخ اندوه: یکی از درکات دوزخ، دوزخی است که روح و روان دوزخی را می آزارد؛ خداوند می فرماید: کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا؛ هر زمانی که بخواهند از غم و اندوه آن بیرون روند به سوی آن بازگردانده میشوند.(حج، آیه 22؛ سجده، آیه 20) دوزخیان از هر گونه آزادی محروم هستند و این گونه است که همه درها به روی آنان بسته است، چرا که این درها دیوار میشود(حدید، آیه 13) در حالی برای بهشتیان درهای بهشت همواره باز است و احساس آزادی تمام می کنند: جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ(ص50)
5. عذاب حجاب از خدا: این عذاب بدتر از عذاب های دیگر است. خداوند میفرماید:کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ؛ چنین نیست که آنان می پندارند، به راستی که آنان از پروردگارشان در آن روز در حجاب هستند.(مطففین15) اینها وقتی درخواستی هم میخواهند بکنند می گویند جان ما را بگیر تا ما با مُردن از عذاب راحت بشویم، چون خدا را نمیبینند محجوب از وجه خدایاند به فرشتههای مسئول جهنم میگویند: یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ؛ ای مالک دوزخ! به پروردگارت بگو جان ما را بگیرد.(زخرف 77)
شعور جهنم
ظهور عده اى از آیات شریفه این است که : جهنم و آتش آخرت ، شعور دارد. و داراى حیات مى باشد. و جهنم اشخاص را مى شناسد و آنان را مى خواند. و با دیدن گناهکاران به غضب در مى آید و به خداوند مى گوید:اهل مرا زیاد گردان . ما ابتدا برخى از آیات را نقل مى کنیم و سپس آنها را بررسى مى نماییم . و سرانجام نظر دیگرى اظهار خواهیم کرد: بل کذبوا بالساعة و اعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا یعنى : کافران قیامت را تکذیب کردند، براى آنانکه قیامت را تکذیب کنند آتش افروخته آماده کرده ایم چون آتش ، آنها را از دور ببیند، غلیظ شدید و صداى صفیر آن را مى شنوند.
راغب در مفردات مى گوید: غیظ به معناى خشم شدید و تغیظ اظهار غیظ است . زفیر به معناى صداى جهنم و صفیر آن است .فاعل راءتهم ، سعیر است به اعتبار جهنم . ظاهر این آیه شریفه این است که آتش جهنم ، گناهکاران را مى بیند. و با دیدن آنها به خشم درمى آید و فریاد مى کشد. در مجمع البیان از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است که من مکان بعید مسیر یک سال است (مسیرة سنة.
طبرسى در مجمع البیان این تعبیر را به طور تشبیه دانسته و مى فرماید: کالتهاب الرجل المغتاظ. و نیز مى فرماید: آنها آتش را مى بینند. و اینکه فرموده : آتش آنها را مى بیند؛ چون این رساتر از اولى است . المیزان نیز نظرش نظر مجمع البیان است . و مى فرماید: آیه شریفه ، تمثیل حالت آتش نسبت به آنهاست ؛ چون روز قیامت در مقابل آن قرار گیرند، مانند شیر، وقتى که طعمه خودش را دید، همهمه مى کند. ولى سخن این دو بزرگوار، خلاف ظهور آیات شریفه است : یوم نقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید یعنى : یاد آر که روز قیامت به جهنم مى گوییم : آیا از کفران ) پر شدى ؟ مى گوید: آیا (دوزخیان ) بیش از این هم هستند؟.
ظهور این آیه نیز در شعور و گفتگوى جهنم است . بعضى ها گفته اند: این آیه زبان حال است نه زبان قال . به نظر بعضى این سؤ ال از ماءموران جهنم خواهد بود اگر چه سؤ ال به جهنم نسبت داده شده است .
در المیزان مى فرماید: بهتر آن است که آیه حمل بر ظاهر شود؛ زیرا خداوند از سخن گفتن دستها، پاها، پوستها و غیر آن خبر داده است . و در سوره فصلت گذشت که علم و شعور، در همه موجودات سارى است .
در مجمع البیان مى فرماید: در کلام جهنم ، سه قول هست ؛ اول اینکه : آن به طور تمثیل آمده و جهنم نسبت به وسعت آن مانند سخنگویى است که مى گوید هنوز پر نشده ام . دوم اینکه : خداوند براى جهنم آلت تکلم خلق مى کند و او جواب مى دهد و این بعید نیست ؛ زیرا خداوند دستها و جوارح و پوستها را نیز به سخن مى آورد. سوم اینکه : خطاب به ماءموران جهنم است . و به صورت تقریر، به جهنم خطاب شده است . ولى چنانکه در آیه قبلى گفته شد: اینها خلاف ظاهر است و ظهور آیه در شعور و سخن گفتن جهنم مى باشد:
کلا انها لظى نزاعة للشوى تدعوا من ادبر و تولى و جمع فاوعى. یعنى : نه ، آتش جهنم شعله خاص است. پوستهاى سر را بشدت مى سوزاند. مى خواند کسى را که به حق پشت کرده و از آن اعراض نموده است . و کسى را که مال دنیا را جمع کرده و در ظرف قرار داده (و به طور غیر شرعى ) انباشته است.
شواة به معناى اطراف بدن مثل دست ، پا و سر است و نیز به معناى پوست سر مى باشد. جمع آن شوى مى آید. لفظ تدعو که به معناى خواندن است دلالت بر شعور، حیات و تکلم آتش دارد، که اعراض کنندگان از حق را به سوى خود مى خواند و مى گوید: به طرف من بیایید.
در مجمع مى فرماید: گویند: آتش کسى از کفار را ترک نمى کند. گویى آنها را مى خواند. و به قولى خداوند براى آتش ، سخن گفتن را مى آفریند و به قولى: ماءموران جهنم آنها را مى خوانند. همان اقوالى که در آیه قبلى گذشت . ولى چنانکه گفته شد: ظهور آیه در شعور، حیات و تکلم آتش مى باشد:
و للذین کفروا بربهم عذاب جهنم و بئس المصیر. اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقا و هى تفور، تکاد تمیز من الغیظ کلما فیها فوج سئلهم خزنتها الم یاءتکم نذیر. یعنى : و بر آنانکه به خداى خود کافر شدند، عذاب جهنم که بسیار بد منزلگاهى است ، مهیاست که چون به آتش جهنم درافتند فریاد منکرى چون شهیق خران از آن آتش چون دیگ سوزان مى شنوند. و دوزخ از خشم کافران نزدیک است شکافته و قطعه قطعه شود و هر فوجى را که به آتش درافکنند خازنان جهنم به آنها گویند آیا پیغمبرى براى راهنمائى شما نیامد؟.
تمیز به معناى جدا شدن است ؛ یعنى نزدیک است از شدت غضب منفجر و تکه تکه شود. لفظ غیظ - مانند آیات دیگر - دلالت بر شعور و فهم آتش دارد.
تکمیل مطلب
در این دنیا، موجودات به دو قسمت زنده و مرده تقسیم مى شوند. ولى ظاهر آن است که : در روز قیامت ، حیات به همه موجودات رسیده و همه چیز زنده مى شوند. و لااقل بسیارى از آنچه در این دنیا مرده اند، در آخرت زنده و باشعور خواهند بود. از جمله جهنم و آتش آن .
از آیه شریفه : و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذى انطق کل شى ء.
یعنى : در آن روز گناهکاران به پوستهاى خود گویند: چرا بر علیه ما گواهى دادید؟! گویند: خداوند ما را به سخن درآورده است ؛ خدایى که همه چیز را به سخن درآورده است.
معلوم مى شود که روز قیامت ، تمام اشیاء نطق خواهند داشت . و لازمه آن ، شعور، علم و حیات است .
المیزان نیز این سخن را تاءیید مى کند. ظهور همه آیات در شهادت اعضاو غیره در تکلم معمولى است . اسباب فعلى از قبیل ضبط صوت و غیره روشن کرده است که در سخن گفتن : زبان ضرورت ندارد